زیارت در سیره اصحاب پیامبرخدا صلی الله علیه و آله و سلم
زیارت در فرهنگ اسلامی و معارف شیعی، از جایگاهی والا و بلند برخوردار است. گر چه پیشینه زیارت در آموزههای دیگر ادیان، بلکه در جامعههای غیر دینی و مذهبی به چشم میخورد، اما بخش گستردهای از میراث دینی و مذهبی ما، بر محور زیارت شکل گرفته است.

روایات فراوانی درباره اهمیت، آداب، آثار و دستاوردهای زیارت سخن گفتهاند.
عالمان بزرگ مسلمان نیز در این زمینه مطالب بسیار نوشته و بهرهمندی از این گنجینه پر بها را یاد آوری کردهاند.
اما برخی از کوته فکران، پیشینه زیارت، مستندات زیارت، آداب زیارت، صفای زیارت، نقشهای گوناگون زیارت و سیره اولیا و اصحاب در باره زیارت را نادیده گرفته و به شدّت با آن مخالفت کردهاند.
جای بسی تأسف است که روزی شخصی به نام «ابن تیمیه» پرچم مبارزه با زیارت و برخی دیگر از موضوعات ارزشی اسلام را به دست میگیرد و روزگاری دیگر «محمد بن عبدالوهاب» آن اندیشه نادرست را دنبال میکند و اکنون وهابیان از او پیروی نموده، با زائران حرم نبوی و مشتاقان زیارت امامان بزرگوار بقیع و دیگر اماکن مقدس، بد رفتاری میکنند.
از محورهای قابل بحث که نظریه وهابیان را نادرست و باطل معرفی میکند، موضوع «زیارت در سیره اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم » است که این مقاله به بیان آن میپردازد.
اکنون برای روشن شدن موضوع به نکاتی در این زمینه توجه میکنیم:
۱٫ انگیزه اصحاب برای زیارت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
آیهای پر جاذبه در قرآن، مسلمانان را به زیارت مرقد نورانی پیامبر بزرگوار دعوت میکند:
“وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً”۱
«و اگر ایشان هنگامی که به خود ستم کردند، به نزد تو میآمدند و از خداوند آمرزش میخواستند و پیامبر هم برای آنان مغفرت میخواست، خدا را توبه پذیر و مهربان مییافتند.»
وقتی ما پیامبر و ائمه علیهم السلام را زنده و ناظر بر اعمال خود میدانیم، حتی زمانی که حیات ظاهری نداشته باشند، بدیهی است رفتن به زیارت آن حضرات، نباید مخصوص زمان حیات آنان باشد بلکه پس از رحلتشان نیز زیارت ایشان امری مستحب و پسندیده است. ناگفته نماند که برخی از بزرگان اهل سنت نیز به این نکته باور و عقیده دارند؛ مثلاً:
* نور الدین سمهودی از عبدالوهاب سُبکی نقل میکند که آیه یاد شده، برآمدن به محضر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم و استغفار نزد آن حضرت سفارش کرده تا آن حضرت نیز برای ایشان استغفار کنند و این مرتبهای است که با مرگ حضرتش قطع نمیشود؛ زیرا پس از مرگ نیز هنگامی که اعمال امت بر وی عرضه میشود، برای آنان از خداوند مغفرت میخواهد. وی مینویسد:
«دانشمندان از این آیه چنین فهمیدهاند که شامل زمان حیات و ممات میشود و مستحب دانستهاند که هرکس نزد قبر حضرتش آمد، آن را تلاوت کند و از خدای متعال طلب آمرزش نماید.»۲
* ابن کثیر در تفسیر خود آورده است: «خدای متعال با این آیه، عصیانگران و گنهکاران را ارشاد میکند که هرگاه از آنان نافرمانی و خطایی سر زد، نزد قبر رسولش آمده و در آن مکان از پیشگاه خداوند طلب آمرزش نمایند و از محضر آن بزرگوار بخواهند که برایشان استغفار کند، وقتی چنین کنند، خداوند توبه آنان را پذیرفته و مورد رحمت و آمرزش خویش قرار خواهد داد؛ بدین جهت در پایان آیه فرموده است: «خدا را توبه پذیر و مهربان خواهند یافت.»
آنگاه می گوید: حکایت مشهوری را گروهی از زبان شخصی به نام عتبی چنین آوردهاند:
«روزی کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نشسته بودم، عربی بادیهنشین آمد وگفت: سلام بر تو ای پیامبر خدا، شنیدهام که خداوند میفرماید: «و اگر ایشان هنگامی که به خود ستم کردند، نزد تو میآمدند و از خدا آمرزش میخواستند و پیامبر هم برای آنان استغفار میکرد، خدا را توبه پذیر و مهربان مییافتند.» اکنون من نزد تو آمدهام، در حالی که از گناه خویش استغفار میکنم و تو را شفیع در پیشگاه پروردگارم قرار میدهم. آنگاه دو بیت شعر درباره عظمت حضرتش خواند.
عتبی گوید: همانجا خوابم برد و در خواب دیدم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمود: ای عتبی، نزد آن اعربی رفته، بشارت ده که خداوند وی را آمرزید!»۳
روایات گوناگونی درباره زیارت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم از زبان خودش رسیده است؛ از باب نمونه، در روایتی اینگونه آمده است:
“مَنْ زَارَنِی حَیّاً وَ مَیِّتاً کُنْتُ لَهُ شَفِیعاً یَوْمَ الْقِیَامَه”۴
«هر کس مرا در زمان حیات و مماتم زیارت کند، در روز قیامت شفیع او خواهم شد.»
۲٫ زیارت اصحاب همراه با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
باور و عقیده به معاد و روز رستاخیز از اصول مهم اعتقادی در اسلام است و به یاد معاد بودن، از نظر تربیتی اثر فراوان برای انسان دارد تا خویشتن را از هلاکت و افتادن در دام شیطان و گرایش به زینتها و چیزهای پوچ و بیارزش دنیا نگه دارد.
بدین جهت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم، هم خود به زیارت قبور میرفت و هم دیگران را تشویق میکرد و گاهی اصحاب، همراه با حضرتش به زیارت قبور میرفتندکه به نمونه هایی از آن اشاره میکنیم:
ـ اصحاب و زیارت قبر آمنه
در روایتی آمده است:
“مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم فِی عُمْرَهِ الْحُدَیْبِیَهِ بِالأَبْوَاءِ، قَالَ: إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَذِنَ لِمُحَمَّدٍ فِی زِیَارَهِ قَبْرِ أُمِّهِ، فَأَتَاهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم فَأَصْلَحَهُ وَ بَکَی عِنْدَهُ وَ بَکَی الْمُسْلِمُونَ لِبُکَاءِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم، فَقِیلَ لَهُ، فَقَالَ: أَدْرَکَتْنِی رَحْمَتِهَا فَبَکَیْتُ”.
«پیامبر خدا در جریان عمره حدیبیه، از “ابواء” گذر کرد و فرمود: خداوند به محمد اجازه داد که قبر مادرش را زیارت کند. آنگاه (پیامبر) نزد قبر مادرش آمنه آمد و آن را مرمّت نمود و گریست، مسلمانان نیز به سبب گریه وی گریستند. وقتی از حضرتش پرسیدند: چرا گریستی؟ فرمود: به یاد مهربانیاش افتادم و اشکم جاری گشت.»۵
ابو داود در سنن خود از طلحه بن عبیدالله چنین آورده است:
ـ اصحاب و زیارت شهدای اُحُد
«طَلْحَهَ بْنَ عُبَیْدِ اللَّهِ… قَالَ: خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ـ صلی الله علیه [و آله] وسلم ـ یُرِیدُ قُبُورَ الشُّهَدَاءِ حَتَّی إِذَا أَشْرَفْنَا عَلَی حَرَّهِ وَاقِمٍ فَلَمَّا تَدَلَّیْنَا مِنْهَا، وَإِذَا قُبُورٌ بِمَحْنِیَّهٍ، قَالَ: قُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ قُبُورُ إِخْوَانِنَا هَذِهِ؟ قَالَ: «قُبُورُ أَصْحَابِنَا». فَلَمَّا جِئْنَا قُبُورَ الشُّهَدَاءِ، قَالَ: «هَذِهِ قُبُورُ إِخْوَانِنَا».
«ما با پیامبرخدا صلی الله علیه و آله و سلم (از مدینه) بیرون رفتیم. آن حضرت عازم زیارت قبور شهدای احد بود؛ هنگامی که به منطقه حرّه واقم رسیدیم و در آنجا فرود آمدیم، ناگهان چند قبر دیدیم. پرسیدیم ای پیامبر خدا، آیا اینها قبرهای برادران ما است؟ فرمود: اینها قبرهای اصحاب ما است. اما آنگاه که به قبور شهدای اُحد رسیدیم، فرمود: اینها قبرهای برادران ما است.»۶
۳٫ سیره اصحاب در زیارت پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
زیارت که خود نوعی تکریم نسبت به ارزشها و ارج نهادن به اولیای الهی و پیوند با آرمانهای آنان است، در زندگیِ اصحاب و دیگران، پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام بهخوبی نمایان بوده و سیره ایشان را نشان میدهد:
ـ علی علیه السلام و ابوبکر و زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم :
محبّ طبری در روایتی کوتاه چنین نقل کرده است:
«جَاءَ أَبُو بَکر وَعَلِیّ یَزُورَانِ قَبرَ النَّبِیّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ [و آله] وسلم بعد وفاته بسته أیام…»
«ابوبکر و علی علیه السلام شش روز پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به زیارت قبر آن حضرت آمدند…»۷
ـ عمر و زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
سُبکی نقل کرده است:
«أَنّ عُمَر لمّا صالح أهل بیت المقدس، وقدم علیه کعب الأحبار وأسلم وفرح عمر بإسلامه، قال عمر [له] هل لک أن تسیر معی إلی المدینه، وتزور قبر النبی ـ صلّی الله علیه [و آله] وسلّم ـ وتتمتّع بزیارته؟ فقال: لعمر یا أمیر المؤمنین، أنا أفعل ذلک، ولمّا قدم عمر المدینه أوّل ما بدأ بالمسجد وسلّم علی رسول الله ـ صلّی الله علیه [و آله] وسلّم ـ»
«هنگامی که عمر با مردم سر زمین بیت المقدس سازش کرد، کعب الأحبار بر او وارد شد و به اسلام گروید. عمر از مسلمان شدن وی شادمان گشت و به او گفت: آیا میل داری با من به مدینه بیایی و قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را زیارت کنی و از آن زیارت بهرهمند شوی؟ وی پاسخ داد: ای امیر مؤمنان! من این کار را خواهم کرد و عمر آنگاه که وارد مدینه شد، نخستین اقدامش این بود که به مسجد آمد و بر پیامبرخدا صلی الله علیه و آله و سلم سلام و درود فرستاد.»۸
ـ انس بن مالک
بیهقی آورده است:
«منیب بن عبد الله بن أبی أمامه، عن أبیه قال: رأیت أنس بن مالک أتی قبر النّبی ـ صلی الله علیه [و آله] و سلّم ـ فوقف فرفع یدیه حتّی ظننتُ أنّه افتتح الصلاه، فسلّم علی النبی ـ صلّی الله علیه [و آله] و سلّم ـ ثمّ انصرف».
«منیب بن عبدالله بن ابو اَمامه گوید که پدرم گفت: انس بن مالک را دیدم که نزد قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و ایستاد، آنگاه دستهایش را بالا برد، به طوری که من گمان کردم نماز شروع کرد، سپس مشاهده کردم که بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم درود فرستاد و از آنجا رفت.»۹
ـ عبدالله بن عمر
بیهقی از نافع چنین نقل میکند:
«عن نافع ان ابن عمر کان إذا قدم من سفرٍ دخل المسجد ثمّ اتی القبر فقال: السلام علیک یا رسول الله…».
«هرگاه عبدالله بن عمر از سفری باز میگشت، داخل مسجد میشد، سپس نزد قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میآمد و میگفت: سلام بر تو ای فرستاده خدا.»۱۰
همو از عبدالله بن دینار چنین نقل میکند:
«عن عبد الله بن دینار أنّه قال رأیت عبد الله بن عمر یقف علی قبر النبی ـ صلی الله علیه [و آله] و سلّم ـ ثمّ یسلّم علی النبی ـ صلّیالله علیه [و آله] وسلم ـ و یدعو…»
«عبدالله بن دینار گوید: عبدالله بن عمر را دیدم که نزد قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میایستاد، آنگاه بر حضرتش درود میفرستاد و دعا میکرد.»۱۱
ـ میسره بن مسروق
سُبکی از فتوح الشام (ج۱، ص۱۴۸) چنین نقل کرده است:
«لمّا کان أبو عبیده منازلاً بیت المقدس، أرسل کتاباً إلی عمر مع میسره بن مسروق یستدعیه الحضور، فلمّا قدم میسره مدینه رسول الله ـ صلّی الله علیه [وآله] وسلّم ـ دخلها لیلاً، و دخل المسجد وسلّم علی رسول الله ـ صلّی الله علیه [و آله] و سلّم ـ و علی قبر أبی بکر…»
«هنگامی که ابوعبیده با مردم سرزمین بیت المقدس به نبرد پرداخت، نامهای را همراه با میسره بن مسروق برای عمر فرستاد و از او در خواست کرد که در این سرزمین حضور داشته باشد، وقتی که میسره وارد شهر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شد، شب هنگام بود، در همان وقت به مسجد رفت و بر قبر پیامبرخدا صلی الله علیه و آله و سلم و قبر ابوبکر سلام و درود فرستاد.»[۱۲]
ـ مرد صحابی و زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
ثعلبی در تفسیر خود آورده است:
«عن علیّ بن أبی طالب قال: قدم علینا أعرابی بعدما دفنّا رسول الله ـ صلّی الله علیه [وآله] وسلّم ـ بثلاثه أیّام، فرمی بنفسه علی قبر النّبی ـ صلّی الله علیه [و آله] وسلّم ـ وحثا من ترابه علی رأسه، و قال: یا رسول الله، قلت فسمعنا قولک و وعیت عن الله، فوعینا عنک، وکان فیما أنزل الله علیک: “وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً” ، وقد ظلمت نفسی وجئتک تستغفر لی فنودی من القبر: أنه قد غفر لک».
«حضرت علی علیه السلام گوید: سه روز پس از به خاک سپاری پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم مردی بر ما وارد شد، آنگاه خودش را روی قبر آن حضرت انداخت و مقداری از خاک آنجا را بر سرش ریخت و گفت: ای فرستاده خدا، مطالبی را به ما فرمودی و ما سخنانت را شنیدیم. تو از خداوند دریافت کردی و پذیرفتی ما هم از تو دریافت کردیم و پذیرفتیم و در میان آیاتی که خداوند بر تو فرو فرستاد، این کلام است: «اگر آنان پس از آن که به خود ستم کردند، نزد تو میآمدند و از خدا آمرزش میخواستند و پیامبر نیز برای آنان طلب آمرزش میکرد، قطعاً خدا را توبه پذیر و مهربان مییافتند!»
اکنون بر خود ستم کرده و نزد تو آمدهام، تا برایم استغفار کنی: ناگهان از قبر بانگی برآمد که آمرزیده شدی!»۱۳
ـ ابو ایوّب انصاری
ابن عساکر نقل کرده است:
«عَنْ دَاوُدَ بْنِ أَبِی صَالِحٍ، قَالَ: أَقْبَلَ مَرْوَانُ یَوْمًا، فَوَجَدَ رَجُلاً وَاضِعًا وَجْهَهُ عَلَی الْقَبْرِ،[فأخذ برقبته] فَقَالَ: أَتَدْرِی مَا تَصْنَعُ ؟ فَأَقْبَلَ عَلَیْهِ، فَإِذَا هُوَ أَبُو أَیُّوبَ، فَقَالَ: نَعَمْ، جِئْتُ رَسُولَ اللَّهِ ـ صلّی الله علیه [وآله] وسلّم ـ وَلَمْ آتِ الْحَجَرَ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ـ صلّی الله علیه [وآله] وسلّم ـ یَقُولُ: لاَ تَبْکُوا عَلَی الدِّینِ إِذَا وَلِیَهُ أَهْلُهُ، وَلَکِنِ ابْکُوا عَلَیْهِ إِذَا وَلِیَهُ غَیْرُ أَهْلِهِ».
«داود بن ابو صالح گوید: روزی مروان بر سر مرقد نورانی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفت، آنگاه دید که مردی صورت خود را بر قبر آن حضرت نهاده است. مروان گردن او را گرفت و گفت: آیا میدانی چه میکنی؟ ناگهان دید که او ابو ایّوب انصاری، از صحابه گرانقدر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است. وی در پاسخ گفت: آری، من برای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمدهام و برای این سنگ نیامدهام. از پیامبرخدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود: هرگاه دین به دست اهلش افتاد، برآن نگریید، امّا هنگامی که دین به دست نا اهل افتاد بر آن بگریید!»۱۴
ـ بلال حبشی و زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
تقی الدین سُبکی از ابن عساکر چنین نقل کرده است:
«عن أبی الدرداء قال: لمّا دخل عمر بن الخطاب من فتح بیت المقدس فصار إلی الجابیه، سأله بلال أن یقرّه بالشام ففعل ذلک، قال: …
ثمّ أن بلالاً رأی فی منامه النّبی ـ صلّی الله علیه [و آله] وسلم ـ وهو یقول له: ما هذه الجفوه یا بلال؟! أما آن لک أن تزورنی یا بلال!
فانتبه حزیناً وجلاً خائفاً، فرکب راحلته وقصد المدینه، فأتی قبر النبی ـ صلّی الله علیه [وآله] وسلّم ـ فجعل یبکی عنده ویمرّغ وجهه علیه، فأقبل الحسن والحسین [ علیهما السلام ] فجعل یضمّهما و یقبّلهما. فقالا له: یا بلال، نشتهی نسمع أذانک الذی کنت تؤذن به لرسول الله ـ صلی الله علیه [و آله] و سلّم ـ فی المسجد ففعل، فَعَلا سطح المسجد فوقف موقفه الذی کان یقف فیه.
فلمّا أن قال: الله أکبر، الله أکبر، ارتجّت المدینه. فلمّا أن قال: أشهد أن لا إله إلاّ الله ازدادت رجّتها. فلمّا أن قال: أشهد أن محمّداً رسول الله، خرجت العواتق من خدورهن؛ و قالوا: أَبعث رسول الله ـ صلّی الله علیه [و آله] و سلم ـ ؟ فما رؤی یومٌ أکثر باکیاً ولا باکیه بالمدینه بعد رسول الله ـ صلّی الله علیه [وآله] وسلّم ـ من ذلک الیوم…»
«ابو دردا گوید: هنگامی که عمر برای فتح بیت المقدس وارد شد، به منطقهای در اطراف دمشق به نام «جابیه» رفت و بلال از او در خواست نمود که با سکونت وی در شام موافقت کند، عمر نیز موافقت کرد، آنگاه گفت: … بلال شبی از شبها پیامبرخدا صلی الله علیه و آله و سلم را در خواب دید که حضرت به او فرمود: ای بلال این چه جفایی است که در حق ما نمودی؟ آیا وقت آن نرسیده است که به زیارت ما بیایی؟ بلال سراسیمه از خواب برخاست و با اندوه و ترس سوار مرکب شده، به قصد زیارت آن حضرت، وارد مدینه شد. یکسره نزد قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفت، شروع به گریه نمود و صورت خود را بر قبر مبارک مالید. هنگامی که امام حسن و امام حسین علیهما السلام به سویش آمدند، وی آن دو را در آغوش گرفت و میبوسید. آنها گفتند: ای بلال، دوست داریم یک بار دیگر آن اذانی را که [هنگام سحر] برای پیامبرخدا صلی الله علیه و آله و سلم میگفتی، بشنویم! بلال پذیرفته، بر بام مسجد رفت و همان جایی که در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میایستاد، ایستاد.»
وقتیکه گفت: «الله اکبر»، «الله اکبر» مدینه به خود لرزید و تکان خورد و هنگامی که گفت: «أشهد أن لا إله إلاّ الله» این لرزش افزایش یافت و سر و صداها درهم پیچید، اما وقتی که گفت: «أشهد أنّ محمداً رسول الله» بانوان از خانهها بیرون آمدند و مردم گفتند: آیا بار دیگر پیامبرخدا صلی الله علیه و آله و سلم برانگیخته شده است؟
در مدینه پس از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هیچ روزی به اندازه آن روز، مرد و زنِ گریه کننده دیده نشده بود!»۱۵
ـ جابر و زیارت امام حسین علیه السلام
جابر بن عبدالله انصاری، از اصحاب معروف پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است. او در جنگ بدر و هیجده غزوه دیگر با آن حضرت شرکت داشت و از برگزیدگان اصحاب امیر مؤمنان و از اصحاب امام حسن و امام حسین و امام سجاد و امام باقر علیهم السلام بود.
وی آخرین صحابی، از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود که ارتباط خود با اهل بیت علیهم السلام را حفظ کرد.
یکی از کسانی که در نخستین فرصت پس از واقعه جانسوز کربلا به زیارت امام حسین علیه السلام آمد، همین جابر بود. علامه مجلسی با سند خویش از عطیه عوفی نقل میکند:
«عَنْ عَطِیَّهَ الْعَوْفِیِّ، قَالَ: خَرَجْتُ مَعَ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الأَنْصَارِیِّ= زَائِرَیْنِ قَبْرَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَلَمَّا وَرَدْنَا کَرْبَلاءَ، دَنَا جَابِرٌ مِنْ شَاطِئِ الْفُرَاتِ فَاغْتَسَلَ ثُمَّ ائْتَزَرَ بِإِزَارٍ وَ ارْتَدَی بِآخَرَ، ثُمَّ فَتَحَ صُرَّهً فِیهَا سُعْدٌ فَنَثَرَهَا عَلَی بَدَنِهِ، ثُمَّ لَمْ یَخْطُ خُطْوَهً إِلاَّ ذَکَرَ اللَّهَ حَتَّی إِذَا دَنَا مِنَ الْقَبْرِ، قَالَ: أَلْمِسْنِیهِ فَأَلْمَسْتُهُ فَخَرَّ عَلَی الْقَبْرِ مَغْشِیّاً عَلَیْهِ فَرَشَشْتُ عَلَیْهِ شَیْئاً مِنَ الْمَاءِ فَأَفَاقَ، ثُمَّ قَالَ: یَا حُسَیْنُ ثَلاثاً، ثُمَّ قَالَ: حَبِیبٌ لاَ یُجِیبُ حَبِیبَهُ؟ ثُمَّ قَالَ: وَ أَنَّی لَکَ بِالْجَوَابِ وَ قَدْ شُحِطَتْ أَوْدَاجُکَ عَلَی أَثْبَاجِکَ وَ فُرِّقَ بَیْنَ بَدَنِکَ وَ رَأْسِکَ فَأَشْهَدُ أَنَّکَ ابْنُ النَّبِیِّینَ وَ ابْنُ سَیِّدِ الْمُؤْمِنِینَ وَ ابْنُ حَلِیفِ التَّقْوَی وَ سَلِیلِ الْهُدَی وَ خَامِسُ أَصْحَابِ الْکِسَاءِ وَ ابْنُ سَیِّدِ النُّقَبَاءِ وَ ابْنُ فَاطِمَهَ سَیِّدَهِ النِّسَاءِ وَ مَا لَکَ لاَ تَکُونُ هَکَذَا وَ قَدْ غَذَّتْکَ کَفُّ سَیِّدِ الْمُرْسَلِینَ وَ رُبِّیتَ فِی حَجْرِ الْمُتَّقِینَ وَ رَضَعْتَ مِنْ ثَدْیِ الإِیمَانِ وَ فُطِمْتَ بِالإِسْلاَمِ فَطِبْتَ حَیّاً وَ طِبْتَ مَیِّتاً غَیْرَ أَنَّ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ طَیِّبَهٍ لِفِرَاقِکَ وَ لاَ شَاکَّهٍ فِی الْخِیَرَهِ لَکَ فَعَلَیْکَ سَلامُ اللَّهِ وَ رِضْوَانُهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مَضَیْتَ عَلَی مَا مَضَی عَلَیْهِ أَخُوکَ یَحْیَی بْنُ زَکَرِیَّا، ثُمَّ جَالَ بِبَصَرِهِ حَوْلَ الْقَبْرِ وَ قَالَ السَّلامُ عَلَیْکُمْ أَیُّهَا الأَرْوَاحُ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَاءِ الْحُسَیْنِ وَ أَنَاخَتْ بِرَحْلِهِ أَشْهَدُ أَنَّکُمْ أَقَمْتُمُ الصَّلاهَ وَ آتَیْتُمُ الزَّکَاهَ وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ جَاهَدْتُمُ الْمُلْحِدِینَ وَ عَبَدْتُمُ اللَّهَ حَتَّی أَتَاکُمُ الْیَقِینُ وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَقَدْ شَارَکْنَاکُمْ فِیمَا دَخَلْتُمْ فِیهِ، قَالَ: عَطِیَّهُ فَقُلْتُ: لِجَابِرٍ وَ کَیْفَ وَ لَمْ نَهْبِطْ وَادِیاً وَ لَمْ نَعْلُ جَبَلاّ وَ لَمْ نَضْرِبْ بِسَیْفٍ وَ الْقَوْمُ قَدْ فُرِّقَ بَیْنَ رُءُوسِهِمْ وَ أَبْدَانِهِمْ وَ أُوتِمَتْ أَوْلادُهُمْ وَ أَرْمَلَتِ الأَزْوَاجُ، فَقَالَ لِی: یَا عَطِیَّهُ سَمِعْتُ حَبِیبِی رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم یَقُولُ: مَنْ أَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ وَ مَنْ أَحَبَّ عَمَلَ قَوْمٍ أُشْرِکَ فِی عَمَلِهِمْ وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِیّاً إِنَّ نِیَّتِی وَ نِیَّهَ أَصْحَابِی عَلَی مَا مَضَی عَلَیْهِ الْحُسَیْنُ وَ أَصْحَابُهُ خُذُوا بِی نَحْوَ أَبْیَاتِ کُوفَانَ فَلَمَّا صِرْنَا فِی بَعْضِ الطَّرِیقِ، فَقَالَ لِی: یَا عَطِیَّهُ هَلْ أُوصِیکَ وَ مَا أَظُنُّ أَنَّنِی بَعْدَ هَذِهِ السَّفَرَهِ مُلاقِیکَ أَحِبَّ مُحِبَّ آلِ مُحَمَّدٍ مَا أَحَبَّهُمْ وَ أَبْغِضْ مُبْغِضَ آلِ مُحَمَّدٍ مَا أَبْغَضَهُمْ وَ إِنْ کَانَ صَوَّاماً قَوَّاماً وَ ارْفُقْ بِمُحِبِّ آلِ مُحَمَّدٍ، فَإِنَّهُ إِنْ تَزِلَّ لَهُمْ قَدَمٌ بِکَثْرَهِ ذُنُوبِهِمْ ثَبَتَتْ لَهُمْ أُخْرَی بِمَحَبَّتِهِمْ، فَإِنَّ مُحِبَّهُمْ یَعُودُ إِلَی الْجَنَّهِ وَ مُبْغِضَهُمْ یَعُودُ إِلَی النَّارِ».
«همراه جابر بن عبدالله انصاری به قصد زیارت قبر حسین بن علی علیهما السلام بیرون شدیم. چون به کربلا وارد شدیم، جابر نزدیک فرات رفت و غسل کرد و دو جامه بر تن کرد. کیسهای را گشود که در آن سُعد(عطری معروف) بود. آن را به خود پاشید، با هر گام یاد خدا میکرد. نزدیک قبر که رسید گفت: دست مرا بر قبر بگذار! دستش را بر قبر گذاشتم، روی قبر افتاد و از هوش رفت. آب بر او پاشیدم تا به هوش آمد.
آنگاه سه بارگفت: یا حسین! سپس گفت: دوست، پاسخ دوستش را نمیدهد؟! بعد گفت: چگونه جواب دهی که رگهایت بریده و میان سر و پیکرت جدایی افتاده است! شهادت میدهم که تو زاده پیامبران و پسر سرور مؤمنان و همپیمان تقوا و از نسل هدایت و پنجمین نفر از اصحاب کسایی؛ فرزند سرور نقیبان و پسر فاطمه، سرور زنانی و چرا چنین نباشی که سالار پیامبران با دست خود غذایت داده و در دامان با تقوایان تربیت شدهای و از سینه ایمان شیر خوردهای و از دامان اسلام بر آمدهای. خوشا به حالت در حیات و ممات! اما دل مؤمنان در فراق تو ناخرسند است و شک ندارد که آنچه بر تو گذشت خیر بوده است. سلام و رضوان خدا بر تو باد! گواهی میدهم تو همان راه را رفتی که برادرت یحیی بن زکریا پیمود.
آنگاه نگاهی به اطراف قبر افکند و گفت: سلام بر شما ای جانهای پاک که در آستان حسین فرود آمدید! گواهی میدهم که شما نماز را بر پا داشته، زکات را پرداخته، امر به معروف و نهی از منکر کردید و با ملحدان جهاد نمودید و خدا را پرستیدید تا آنکه یقین شما را فرا گرفت.
سوگند به خدایی که محمد را به حق فرستاد! ما در راهی که شما رفتید شریک شماییم.
عطیه گوید: به جابر گفتم: چگونه با آنان شریکیم که نه دشتی پیمودیم و نه از بلندی و کوه فرا رفتیم و نه شمشیر زدیم. در حالی که اینان سر از پیکرشان جدا شد، فرزندانشان یتیم گشتند. همسرانشان بیوه شدند؟!
گفت: ای عطیه! از حبیبم پیامبرخدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود: هرکس گروهی را دوست بدارد با آنان محشور میشود و هر کس کار عدهای را دوست بدارد در عمل آنان شریک است. سوگند به آنکه محمد را به حق به پیامبری فرستاد، نیت من و نیت یارانم همان است که حسین علیه السلام و اصحابش داشتند. مرا به طرف خانههای کوفیان ببرید. چون مقداری راه رفتیم، به من گفت: عطیه! آیا به تو وصیتی بکنم؟ فکر نمیکنم پس از این سفر دیگر تو را ببینم. دوستدار آل محمد علیهم السلام را دوست بدار، تا وقتی که در دوستی باقیاند. دشمن آل محمد را نیز تا وقتی دشمناند دشمن بدار، هرچند اهل نماز و روزه بسیار باشند! با دوستدار آل محمد علیهم السلام مدارا پیشه کن؛ آنان هر چند به خاطر گناهان بسیار بلغزند، گام دیگرشان با محبت این خاندان ثابت میماند. دوستدار آل محمد علیهم السلام به بهشت بر میگردند و دشمنانشان به دوزخ!»۱۶
رفتار جابر و شیوه و معرفت او در زیارت و اهتمامش به اهل بیت پاک پیامبر، که در روایت بالا آمد، برای ما الگو و آموزنده است. پس لازم است آن را در زندگی خود سرمشق قرار دهیم و پیروی کنیم.
در کوتاه کلام باید گفت: زیارت در آموزههای اسلامی و فرهنگ شیعی، از جایگاه ارجمندی برخوردار است. از زیارت خانه خدا گرفته تا زیارت مرقد نورانی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام تا امامزادگان و صالحان و در نهایت زیارت عموم به خاک سپردگان از مسلمانان.
بخش گستردهای از میراث دینی و اسلامی ما برخاسته از محور زیارت است. روایتهای فراوانیکه از اهمیت، آداب، پاداش و دستاوردهای زیارت سخن گفتهاند تا زیارت نامههای بسیار برجای مانده و نوشتههای عالمان بزرگ اسلامی و شیعی، همه حکایت از این موضوع دارند.
ناگفته نماند که زیارت کرانههای بسیار دارد که باید شناخته شود و در مقالههای گوناگون مورد بحث قرار گیرد.
امیدواریم که همگان ازاین بستر مناسب و کارساز، افزون بر پاداش عظیم سرای دیگر، از آثار دنیایی آن نیز بهرهمند گردند.
پی نوشت ها:
۱٫ نساء: ۶۴
۲٫ وفاء الوفا، ج۴، ص۱۳۶۰
۳٫ تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۷۷۳
۴٫ بحار الانوار، ج۱۰۰، ص۱۳۹، ح۲
۵٫ الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۸
۶٫ سنن ابی داود، ج۲، ص۲۱۸، رقم ۲۳۰۴۳
۷٫ الریاض النضره فی مناقب العشره، ج۳، ص۱۱۸
۸٫ شفاء السقام، ص۱۴۴، باب سوم، چاپ چهارم.
۹٫ شعب الایمان، ج۳، ص۴۹۱، ح ۴۱۶۴
۱۰٫ السنن الکبری، ج۸ ، ص۴۴، ح ۱۰۴۰۶
۱۱٫ همان، ح ۱۰۴۰۷
۱۲٫ شفاء السقام، ص۱۴۴
۱۳٫ تفسیر ثعلبی، ج۳، ص۳۳۹ ؛ کنزالعمال، ج۲، ص۲۸۵، حدیث ۴۳۲۲
۱۴٫ تاریخ مدینه دمشق، ج۵۷، ص۲۴۹ ؛ وفاءالوفا بأخبار المصطفی، ج۴، ص۱۸۴
۱۵٫ شفاء السقام، ص۱۴۰، الباب الثالث، به نقل از تاریخ دمشق ترجمه بلال
۱۶٫ مقتل معصومین علیهم السلام ، ج۲، ص ؛ بحارالأنوار ۶۵ ۱۳۰۵۸۷